گر به سوی کوچه دلدار راهی باز گردد


گر که بخت خفته ام با من دمی همساز گردد

گر نسیم صبحگاهی، ره به کوی دوست یابد


گر دل افسرده با آن سرو قد همراز گردد

گر نی از درد دل عشاق، شرحی باز گوید


گر دل غمدیده با غمخواه هم‏آواز گردد

گر سلیمان بر غم مور ضعیفی رحمت آرد


در بر صاحبدلان والای و سرافراز گردد

در هوایش سر سپارم، در قدومش جان بریزم


گر برویم در گشاید، گر به نازی باز گردد

سایه افکن بر سرم، ای سرو بستان نکویی


تا که جانم از جهان، آماده پرواز گردد